پنج درس مدیریتی و تجاری از تیم ملی فوتبال آلمان
چرا مدیران شرکتها، سازمانها و ارگانهای ما همیشه از بالا به پایین به کارکنان خود نگاه مینمایند؟
چرا مسألهای به اسم امنیت شغلی کارکنان، برای بسیاری از مدیران ما اهمیت ندارد؟
چرا مدیران کشورمان، کمتر اعتقاد به سرمایهگذاری و رشد نیروهای خود دارند؟
بازیهای آلمان در جام جهانی برزیل که منجر به قهرمانی این تیم در جام شد درسهای مهمی را به هر فردی در هر رشته و فعالیتی میتواند بدهد.من هم مثل بسیاری از مردم کشورم، تماشای برخی بازیهای ورزشی را دوست دارم.اما از دوران کودکی همیشه طرفدار تیم آلمان بودم به خاطر همنژاد بودنمان!
همیشه تصورم از تیم ملی فوتبال آلمان، یک فوتبال سیستمی و ماشینحسابی بوده است و شاید همین سیستم، باعث رقم خوردن این موفقیت شد.اما این همه ماجرا نیست. تیم ملی فوتبال آلمان، درسهای مدیریتی فراوانی به همه جهانیان داد که ما نیز میتوانیم به فراخور موقعیت خود، از آنها بهره ببریم.
پنج مورد از مهمترین آن درسها به اختصار و تیتروار عبارتند از:
۱. سرمایهگذاری بر نیروی انسانی
یک مدیر باید بر روی کارمندان و افراد توانمند مجموعه خود سرمایهگذاری بکند.نباید صرفاً کوتاهمدت نگاه کند و عمل نماید.
به عنوان مثال میروسلاوکلوزه که در حال حاضر رکورددار گلهای جامجهانی است، در سه دوره جامجهانی شرکت داشته و یا سرمربی تیم ملی آلمان(یواخیملو) که نزدیک به ده سال در چنین تیم حرفهای مشغول به کار است!
آیا این شاهکار نیست؟
آیا ما در سازمانها و شرکتهای خود، نباید نیروهای متخصص و باانگیزه را حفظ و بر روی آنان سرمایهگذاری نماییم؟
به عنوان یک مدیرعامل یا مدیر بازاریابی و فروش، چه میزان به این مسأله توجه کردهاید؟
۲. تفکر و عملیات گروهی
یک تیم فوتبال حرفهای، به طور گروهی فکر و عمل میکند و وابسته به یک یا دو ستاره خود نیست. آلمان نیز به خاطر بازی خوب گروهی موفق به کسب این نتیجه طلایی شد، نه نمایشهای فردی یک یا دو بازیکن.
آیا نباید شرکتها و ارگانهای ما، تجدید نظری در سیستم مدیریتی خود بکنند؟
آیا مدیران ما نباید سیستمهای تشویقی و عملکردی سازمان خود را بهبود ببخشند؟
۳. عملکرد سیستمی
عملکرد یک سیستم به تنهایی میتواند ضعیفترین بخش یا نقطهقوت آن سیستم باشد.این یکی از مهمترین مسائل در فوتبال است که آلمانیها به خوبی، آن را درک کردهاند. مدیریت موفق نیز مدیریتی است که منابع محدود را با نگاه تخصصی و کمک از مشاورین، به حداکثر توان مالی و عملیاتی برساند.
۴. مزیت رقابتی پایدار
در ضربات پنالتی، این دروازهبانهای تیمها هستند که میتوانند یک ستاره به یادماندنی بشوند.
اغلب کسبوکارها و شرکتهای ما به همین دلیل آشفته به نظر میرسند که هنوز نتوانستهاند مزیت رقابتی پایداری برای خود مشخص نمایند.شاید تاکتیکهای کوتاهمدت جواب دهد، اما مزیت رقابتی باز هم جایگاه خود را دارد.
شرکتها و سازمانهایی در عرصه عملکرد موفقترند که با نگاهی تخصصی، مزیت رقابتی خود را به درستی شناسایی نمایند و از آن بهره ببرند.
۵. جدیت در کار
آلمان به خصوص در بازی برزیل فقط به یک گل اکتفا نکرد و بسیار بیرحمانه و جدی، گلهای بیشتری را حواله برزیل نمود. بسیاری مدیران ما نمیتوانند اصولی نظری خود را به طور جدی و گسترده در سازمان یا شرکت متبوع خود، پیاده نمایند و با یک الی چند بهبود محدود، متوقف میشوند و یا بعضاً دوباره حرکتی رو به عقب دارند.
یک مدیر موفق سلسله اعمال مدیریتی خود را با تخصص و دانش کافی مرحله به مرحله پیادهسازی میکند و در این مسیر ترسی ندارد که از سایر متخصصین مدیریتی و تجاری کمک بگیرد.
مواردی که در بالا بیان شد، صرفاً درسهای مدیریتی نبود؛ بلکه اگر با دقت آنها را تجزیهوتحیل نماییم، مشاهده میکنیم که این موارد به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مباحثی نظیر بازاریابی، فروش، ارتباطات با مشتریان، تجارت بینالمللی، مشتریمداری، تجارت الکترونیک، تبلیغات، اقتصاد، محصول، بستهبندی، روابط عمومی، کارآفرینی، تحقیقات بازار و… نیز سروکار دارد.
چه خوب است مدیران سازمانها و شرکتها، چنین مواردی را به طور دائم با یک دستیار متخصص و امین در مجموعه خود رصد نمایند.